نعمت چشایی

ساخت وبلاگ
سلامچطورید؟ الهی آمین که خوبه خوب باشید نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1402 ساعت: 22:26

سلامامروز الکی بخاطر ارسال ۲تا عکس بیدار شدم.. باید کم کم آماده شم بریم باغ فامیل..همچنان روی تختم و میلو جانه ملوس کنارم خورخورخور می کنهاینستا جدیدا برای من حالت تفریحی داشت.. روزی چندبار وصل می شدم و فقط استوری دوسه تا پیج مورد علاقمو چک می کردم و لذت می بردم و تامامممولی اخیرا افه و ارسالی هاش حالمو بد می کنه. زورکی‌و بخاطر اینکه ناراحت نشه پیامهاشو باز میکنم و الکی لایک‌ میزنم ولی خب رو مخمه!می دونم‌و مطمئنم وضعش خیلی وخیم تر ازینه که فقط تو داروگیاهی ها و مسائل مربوط به پوست بچرخه!! ولی دقیقا روزی چندتا از همون آشغالیا برای من ارسال می کنه.. یعنی می خواد بگه من بچه مثبتم و ایسنتا میام تنها گه خوریم همینه!!خودش تمرگیده تو خونه‌و بیکار و بی عار‌ و خداروشکر شوهرداری بچه داری هم که بلد نیست.. ولی هر سری یک کارهایی میگه و من میگم وقت ندارم و نمی رسم؛مسخره می کنه و ادا در میاره..چندوقت هم هست مدام کلیپ تهیه مثلا فلان مخلوط گیاهی رو برای جوانسازی پوست یا فلان معجون برای تقویت مو یا معجون ایگرگ برای خوش اندامی و این چرت پرتهارو می فرسته.. بهرحال درست کردن هرکدوم ازینها و استفادشون هم یک آدم بیکار و بی عار می خواد که روزی ۲ ساعت وقت بزاره.. برای اینکه از شرش راحت شم و دیگه چیزی نفرسته، دیشب براش نوشتم مرسی من سر کار میرم و تایمی که خونه هستم دیگه نهایت ناهار شام بپزم و به خونه زندگیم برسم؛وقت نمی کنم ازین معجونات درست کنم!گفتم حتما درک‌ می کنه ولی الان جواب داد ببخشید مگه کوس فیل می خوای هوا کنی که وقت نمی کنی؟؟؟؟ از جوابش‌بیشتر ازش‌بدم اومد و دیگه نه سین کردم و نه قصد دارم ارسالی های بعدیشو باز کنم تا قشنگ حرص بخوره...همونجا هم اتفاقا یک استوری از مهران مدیری دیدم که دقیقا یاد نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 19:59

سلامامروز شوهر خواهرشوهر خیلی راحت رفت اون دنیا.. یعنی همچین‌ مرگی آرزوی منه! یا تو خواب بمیرم‌ یا مثل این‌ بنده خدا که صبح تو توالت افتاد زمین و رفت اون دنیا.... عمرم‌تمام شه..حالا بچه هاش خیلی معمولی بودن ولی طفلکی‌خواهرشوهر خیعلی بیتابی کرد.. چرا؟؟؟ چون طوری که تعریف می‌کرد خیلی با خواهرشوهر مهربون بوده..دور از جون‌حدود ۶۰ سال داشت‌ و خانمش همش با گریه می گفت همیشه به من میگفته پیش مرگت بشم من! می گفته تو چرا قرص بخوری من بمیرم‌برات؟؟ من باید مریض شم تو پرستاریمو کنی... میگه همه کارهای خونه رو خودش انجام میداده و خب حق داشت که شوهر مهربونش یهویی بمیره، اینهمه بیتابی‌کنه و ناراحت باشه..اومدیم تو ماشین به شوهر میگم چه خوبه مرد اینهمه خوب باشه تا وقتی‌مرد، زنش خاطرات خوبشونو یادش بیاد و گریه کنه..بعدم‌گفتم‌واقعا تو بمیری من یاد کدوم‌مهربونیت بیفتم و اشک‌ بریزم؟؟به جون عزیزترینه یکی یک‌دونم‌ تمام این‌سالها یک‌ کلمه محبت آمیز ازین‌مرد نشنیدم‌که بماند!مدام‌و مدام فحش های روزمره و تکراریش تو سرم رژه میره..حتی پشت گردنش مو داره کثیفه بهش بگم‌ بیا برات خط بگیرم..... با غیض و کشیده یک مرگی(مررررررگ) حواله م می کنه که تا ته دلم‌ می‌سوزه..بگم‌ پامو ماساژ بده درد می‌کنه، می شنوم ک... ننه ت..بگم‌ داری میری جای یخچال یک‌ لیوان‌آب بیار، می شنوم ک... خواهرتوجدانا ینی‌بلند میشه، می شینه، راه میره فقط ی چیزی حواله من می کنه حتی حتی تو لحظات‌معمولی زندگیمون که نه دعوایی کردیم و نه بحثی بوده! دقیقا برخلاف چهره موذی و کاملا‌ مظلوم‌و با ایمانش؛ هرچی‌تمام‌ این‌سالها عقده داشته و خانواده ش اعتماد به نفسشو گرفتند.. داره سر من خالی می کنه..حالا حرفم‌مظلوم‌نمایی و غر زدن‌و درد و دل نبود.. فقط چون نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 19:59

سلامخوبید؟ امیدوارم جواب همتون خداروشکررر باشه و واقعا حالتون خوب باشه نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 19:59

سلامبلی بلی خب تعارف که نداریم.. طبق همین مثل قدیمی عنوان پست، خیلی هامون دیگه زووور بزنیم و هنر کنیم سالم بمونیم، همون حدودای ۵۰ ساله..حالا این مثل شامل حال یک عده ورزشکار و دلاور و رزم آور نمیشه ولی بقیه که تا این سن به سلامتمون اهمیت ندادیم و جدی نگرفتیم، یهویی می بینیم چراغ های هشدار بدنمون روشن میشه و حوصله هم نداشته باشیم، مجبوریم بریم سراغ دوا درمون!اصلا خیلی هم طبیعیه.. با این سم هایی که تو برنج و چای و لبنیات و روغن و سبزیجات و نون ها و ... مون میریزن و به خوردمون می دن! انتظار دیگه ای هم‌نمیشه داشت!+ دیروز تنبلی رو گذاشتم کنار و با بعضیا! رفتیم کلینیک تخصصی چشم .. نمی دونم‌چرا فکر می کردم وضع چشمام خیلی خرابتر ازین باشه که بگه فقط عینک برای دید دور لازم دارم!گفتم یک‌چشمم حس میکنم مجرای اشکش بسته باشه چون وقتی گریه می کنم؛ ازون‌چشمم اشک‌نمیریزه!! گفت عیبی نداره سالمه چشمت!و اینکه نور چشمم هم‌گفتم‌کم شده؛ گفت طبیعیه.. یعنی حتی ظهرها تو پذیرایی روشنه پر نور من دوست دارم لامپ روشن باشه .. یا نور گوشیم همیشه زیاد.. بهرحال گفت مشکلی نیست!ولی برای شوهر هم عینک دور لازمه هم‌نزدیک.. حالا نمی دونم این عینک‌دوکاره ها استفاده ش راحته یا نه؟+ سر راه هم یک درمانگاه رفتم دکتر متخصص تا چکاپ کامل بنویسه.. برای شوهر هم نوبت گرفتم تا فقط براش آزمایش بنویسه.. آخه تازه بیمه تکمیلی دارررر شدیم ذوق داریم نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 19:05

سلامدیروز تو یک حرکت نوفکرانه! یک گوشه کمرم گفت تیک و همچنان انجام بعضی کارا سخته و یا اصلا نمی تونم. مثلا بخوام کفش بپوشم باید پامو بدم بالا .. اونم با درد.. یعنی نمی تونم‌خم شم.. حس می کنم بقول معروف رگ‌به رگ شده و یک فشار فوشور حرفه ای می خواد تا دوباره به حالت قبلش برگرده..+ دیشب گول No Love رو خوردم! تل زد که فلان جا جشنواره عینک گذاشته و اگه یکدونه بخریم ۳ تا رایگان در میاد.. گفتم نه ولی هی اصرار کرد و تازه ۱۱ شب بعد کار رفتیم اونجا!بعدم اغفال شدیم و ۴ تا قاب عینک انتخاب کردیم که شد ۲۰۰هزار تومن! ولی موقع شیشه انداختنشون و سفارشمون مشکوک شدم!! گفتم خب اینا قابو ارزون میدن ازونطرف رو شیشه هاشون می‌کشن!! ولی دیگه روم نشد منصرف شم و می دونم امروز که عینک های شیشه زده رو بیاره؛ بیشتر حرص خواهم خورد..عینک آفتابی های معمولی ش هم ۴ تا ۲۰۰ تومن بود.. از همون مدلهاس که تو خیابونا بعضی دست فروشها روی پایه و تقریبا ارزون می فروشن.. البته که قطعا دونه ای ۵۰ تومن نمیفروشن و سیصد اینا می ارزه.. ولی غزل از بعضی مدلاش خوشش اومد و فقط برای عکس گرفتن خرید.. خداییش قیافشون جذاب و ناز بود ولی به درد آفتاب نمی خوره چون بیشتر ضرر داره تا منفعت..+ امروز تو اوج نفرت از بعضیا؛ اومدم اسم‌کوچیکشو تو گوشیم عوض کنم.. خواستم بزنم: گه خان! منفور! دیگه نباش! برو و این قبیل اسمها تا دلم خنک شه!!!!! ولی قسمت ویرایش نام اسم جدیدو نمی زد.. نمی دونم چون بی ادبی بود؟؟فعلا No Love زدم تا حداقل بچه می بینه خیلی بد نباشه..See u نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 19:05

سلامامروز دوبار سعی کردم به روش قدیمی گچ کتری مو تمیز کنم ولی نشد که نشد.. نهایت یکمی ش جدا شد.قبلنا کتری خالی رو میزاشتم داغ شه کمی گچهاش صدا بده بعد آب سرد میریختم روش و سریع گچ ها کنده می شد. ولی امشب دوبار انجام دادم و نشد. فکر‌ کنم آخرین بار عید داخلشو تمیز کرده بودم و این سری گچ بیشتری گرفته نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 19:05